- قبر گاه
- آرامگاه گور گاه
معنی قبر گاه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قبرستان
جای قبر، قبرستان
زمان قدیم مدت دراز، دیر وفت بی موقع
دیگر دگر دیگری یکی از دو چیز یا دو کس غیر، جمع آخرین
دربار و کاخ شاهان، خیمه پادشاهی، جایی که شاهان مردم را بحضور پذیرند بارجا
محل جگر در شکم
میان، وسط، جایی در میدان که قلب لشکر قرار بگیرد، برای مثال فرامرز با خوارمایه سپاه / بزد خویشتن تیز بر قلب گاه (فردوسی - ۵/۴۶۲)
جای قدم نهادن، جایی که اثر پایی در سنگ پدیدار باشد
قدم گاه آدم: در روایات، سرندیب که حضرت آدم نخستین بار بر روی زمین در آنجا قدم گذاشت
قدم گاه آدم: در روایات، سرندیب که حضرت آدم نخستین بار بر روی زمین در آنجا قدم گذاشت
ویتار گاه گذر گاه محل عبور راه گذر گاه
پند گاه، جهان دنیا که از حوادث آن عبرت خیزد
خستگاه آرام جای، زهدان مسکن منزل ماوا، جایی که در آن استراحت کنند آرامگاه مقابل مستقر. یا قرارگاه نطفه. رحم زهدان، مجموع سازمانها و اعضایی که تحت نظر فرمانده یک واحد کار کنند و آن شامل ارکان ستاد مخابرات اردنانس دژبان و غیره است
پایگاه گامگاه
جائی که در نماز به آن رو کنند
کشتنگاه
موضعی که از پس سر که قفا در آن است: پشت چو کیمخت سزای درفش چرم قفا گاه سزاوار کفش
میدان جنگ، رزمگاه
دید گاه، چشم انداز فرمند گاه مرغزن پیشوایان دینی
هنگام صبح، بامدادان، برنامه ای که معمولاً هر روز در پادگان ها یا مراکز نظامی با بالا بردن پرچم و خواندن سرود و مراسم رژه انجام می شود
مکان قبله، جای قبله، هر جا که وقت پرستش خدا بدان روی آورند، عنوانی است احترام آمیز در خطاب به پدر و بزرگان
رزمگاه، میدان جنگ
جایی که در نماز به آن رو می کنند، مکان قبله، جای قبله، پناهگاه
تقاطع
بی وقت، بی موقع